یادداشتی برای فجر
جشنوارة فجر امسال هم پایان یافت. دقیقاً نمیدانم چهکسانی سیمرغ به دست به خانه برگشتند. میدانستم هم اینجا جای درج اخبار جشنواره نبود. قصد داشتم نقدی بنویسم بر یکی از فیلمهای جشنواره. انتظار داشتم طِبق روال هر سال از طَبَق بلیطهای خیراتی چندتا از درشتهایش هم نسیب من شود. اما از بد حادثه جز یک فیلم سهم دیگری نداشتم. مگر دست بخت و اقبال از آستین مادرزن گرام درآید و در اکران حوزة هنری چیزی دندانمان را بگیرد.
پرویز شهبازی را با فیلم فراموشنشدنیاش نفس عمیق میشناختم. دیدن همین یک اثر کافی بود تا برای همیشه نامش را در ذهن نگاه دارم؛ اما حضور خاطرهانگیزش در دانشکدة ادبیات علامه و برخورد جالبش در همان دیدار مزید بر علت شد تا این کارگردان خوشفکر و توانا بیش از پیش برای محترم گردد. از نفس عمیق نمیگویم که بیات است و اکنون نیز وقتش نیست. وقتی پشت بلیط بادآوردهام نام «عیار ١۴»[1] شهبازی را دیدم هم ذوقزده شدم، هم به خود نهیب زدم که مبادا انتظار دیدن نفس عمیق دیگری را داشته باشم. معمولاً رفتن بهسوی اثر یک هنر مند، با توقع اثر موفق قبلی نتیجهای در بر نخواهد داشت جز فروریختن یکبارة انتظارات. همانطور که حدس میزدم عیار ١۴ نفس عمیق نبود؛ همانطور که بیوتن مناو نبود. اما بیشک یکی از بهترین فیلمهای این سالها بود. اولین چیزی که در این فیلم بهچشم میخورد بازیهای خوبی بود که کارگردان توانسته بود از بازیگران بگیرد. به اعتقاد من یک کارگردان خوب میتواند از یک بازیگر بد بازیهای خوب بگیرد و بالعکس. فروتن برای بازی در این فیلم نامزد بهترین بازیگر مرد شده بود. بازیهای پرستویی و دیگران را ندیدم اما اگر سیمرغ را به او میدادند اصلاً تعجب نمیکردم. کامبیز دیرباز یکی از بهترین بازیهای خود را ارائه کرده بود. نقشی کاملاً متفاوت و جاافتاده. پورسرخ هم خوب ظاهر شده بود. سر و دستش را بیخود تکان نمیداد و بیخود رفتارهای هیستیریک از خود ظاهر نمیکرد. عیار ١۴ فیلمنامة خوبی دارد. شاید بشود در ژانر فیلمهایی جنایی گنجاندش؛ گرچه فرمول جنایت آن از جمله فرمولهای متداول نیست. بیشتر توضیح نمیدهم تا داستان لو نرفته باشد. شهبازی با نمایش آخرین سکانس در اول فیلم قصد انجام یک کار متفاوت را داشت. معتقد نیستم که کار از آب موفق بیرون آمده بود، اما تلاش شهبازی جای تحسین داشت. داستان از اواسط فیلم لو میرود و تقریباً دست کارگردان رو میشود؛ اما روند فیلم بهگونهای است که بیننده را با همان توجه و لذت تا آخر داستان با خود همراه میکند. پیشنهاد میکنم زمان اکران فیلم حتماً آن را ببنید. مطمئن باشید وقتی از سینما خارج میشوید لبخند رضایت بر چهره دارید. عیار ١۴ یک شاهکار هنری نیست. اما یک فیلم خوب است.
محمدرضا وحیدزاده
[1] چهارده را باید در متن به حروف نوشت اما چون نام اصلی فیلم به همین صورت آمده است چارهای نیست از نگارش آن به عدد
کسی فیلم ما همه خواب بودیم بیضایی رو دیده؟ درباره این فیلم که نوشتن فیلمنامهاش قریب به هشت سال طول کشیده حرفهای ضد و نقیض زیاد میزنن. اگه کسی چیزی از او میدونه لطفا نگع چون میخوام خودم فیلم رو ببینم!
التماس دعای ما را هم به گوش مادرزن گرامی برسانید! من شدیدا درباره الی را دوست دارم ببینم + وقتی همه خوابیم می گویند اگر از سگ کشی خوشتان آمده از وقتی همه خوابیم هم خوشتان خواهد آمد
ما که در حسرت دیدن فیلم بیضایی سوختیم!بلیط بی بلیط![افسوس]
درباره ی الی رو من رو حساب کنید [نیشخند]
di l,قعی وقتی کودک تر بودم هنوز هم کودکم خوراکم مجله های سینمایی و خواندن نقد فیلم ها و برداشت های منتقدان از فیلم ها بود اگر از بازیگران مورد علاقه ام نقد میکردند در دلم شاید هم با صدای بلند کل یک طرفه می انداختم با انها میدانستم چه فیلم هایی روی پرده میرود چه فیلم های پرفروش ترند چه فیلم های شکست خوردند و سر تهیه کننده را پایین انداختند حالا دیگر نه مجله سینمایی میخوانم نه نقد فیلم ها نه حتی میدانم کدام فیلم پرفروش شد اما هنوز دوست دارم فیلم های ایرانی را هر قدر هم ابکی و بی معنی هر قدر هم سر هم بندی شده و بی سر و ته هنوز دوسشان دارم
رضا جان کار و کاسبی ما رو کساد کردی که[چشمک] حالا من چی کار کنم؟ یادداشتم تکراریه[شرمنده]